***قـــصــــه ي مــــــــزد ع ــــــــــــــشـــ ق***



مـــــــــزد ع ــــــــش قــــــــ

راحله

توي كوچه پس كوچه هاي ي شهر كوچيك ي دختركي ب دنيا اومد اسمشو راحله گذاشتند

راحله توي خانواده ي تقريبا ثروتمند ب دنيا اومد

وقتي مادرش اونو باردار بود عمش ك قهميد بچه ي برادرش دختره

گف ك الا و بلا اونو ميگيرم واس پسرم امير

امير پسر عمه بود 4 سالش بود

راحله  ب دنيا اومد با اومدنش همه رو مخصوصا پدرو مادرشو خوشحال كرد

عمه ي راحله موقع ب دنيا اومدن راحله وقتي اونو ديدش رو ب سوي برادرش كرد و گفت :

ك داداش مبادا اين دخترو ب كسي بديا اون مال پسر خودمه...

راحله از كودكي تو خونه ي عمه بزرگ شد . از همان اول بهش ياد داده بودند

ك حق انتخاب شوهر برا خودش نداره

اون گاهي اوقات تو دلش از اين وضعيت شكايت ميكرد اما چون ب امير علاقه داشت

اين حسش غريبشو بروز نميداد

راحله ك سيده هم بود هميشه با امير بازي ميكردندو همچنان سيده راحله علوي با سيد امير حاتمي

با عشق كودكي تو يك خونه ب عنوان نامزد بزرگ ميشدند...



داستان مزد عشق.مزد عشق.عشق.عاشقي. مزد عاشقي.مزد.قصه عاشقي.قصه ي مزد عشق.داستان مزد عشق.مزد عشق.عشق.عاشقي. مزد عاشقي.مزد.قصه عاشقي.قصه ي مزد عشق.

نظرات شما عزیزان:

شروین
ساعت8:03---17 خرداد 1395
خوبه وبت

♣♣Хамид♣♣
ساعت7:09---8 خرداد 1395
سلام داستان خیلی خوبیه
یکم ساده هستش فقط یکم شاخ وبرگ ورنگ ولعاب بیشتری بهش بدین خیلی زیباتر از این میتونه باشه.
باز اگه هرکمکی اگه خواستین واز دستم براومد درخدمتم.بهم بگید

موفق باشید


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در  یک شنبه 2 خرداد 1395برچسب:داستان مزد عشق,مزد عشق,عشق,عاشقي, مزد عاشقي,مزد,قصه عاشقي,قصه ي مزد عشق,,ساعت 19:22  توسط ترنـــم